شب دنیا تاریک
کوچه ها خالی بود
دیده ها نگران در افق دور از زمان
دست ها ساقه ی سبز دعا
قلب ها منتظر یک تپش دیگر بود
ناگهان همه جا روشن شد
آفتاب شب فرا آمد
او بدنیا آمد
حال هم بار دگر
همه جا تاریک است
وبجز خانه ی ما خانه ای روشن نیست
دیده ها نگران در افق دور از زمان
دست ها ساقه ی سبز دعا
که خدایا برسان مهدی را
آخرین نور خدایی را
تا شود روشن هر جای جهان
نه فقط خانه ی ما
او که می آید وبا خود دارد
صد هزاران گل نور صد هزاران خورشید
او که می آید وبا داس امید
علف هرزه ی نومیدی را بر چیند
تو بیا ای همه پاکی همه نور
ما همه منتظریم
بر گرفته از کتاب بچه های مسجد